فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
فَرمان بُردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند فَرمان بَر، فَرمان پَذیر، فَرمان شِنو، فَرمان نیوش، سَر به راه، سَر بر خَط، نَرم گَردن، طاعَت پیشه، طاعَت وَر، مُطیع، طایع، مُطاوِع، مِطواع، عَبید، مُنقاد
پایمال کردن. (آنندراج) ، رفتن: چه چاره ست تا این ز من بگذرد پی ام اختر بد مگر نسپرد. فردوسی. به شخّی که کرگس بدو نگذرد برو گور و نخچیر پی نسپرد. فردوسی. کافر کشته بهم برنهی و تابه تبت بسم باره بکافور همی پی سپری. فرخی
پایمال کردن. (آنندراج) ، رفتن: چه چاره ست تا این ز من بگذرد پی ام اختر بد مگر نسپرد. فردوسی. به شخّی که کرگس بدو نگذرد برو گور و نخچیر پی نسپرد. فردوسی. کافر کشته بهم برنهی و تابه تبت بسم باره بکافور همی پی سپری. فرخی
در داستانها، نام یکی از اعیان مملکت فریدون، (ناظم الاطباء) : نیشابور از ناحیت ابر شهر است به خراسان، و آن را بنا شاپور سپهبد کرده ست بگاه افریدون و درآن خلاف است، توان بود که زیادت عمارت کرده، (مجمل التواریخ و القصص ص 64)، رجوع به شاپور نستوه شود
در داستانها، نام یکی از اعیان مملکت فریدون، (ناظم الاطباء) : نیشابور از ناحیت ابر شهر است به خراسان، و آن را بنا شاپور سپهبد کرده ست بگاه افریدون و درآن خلاف است، توان بود که زیادت ِ عمارت کرده، (مجمل التواریخ و القصص ص 64)، رجوع به شاپور نستوه شود
سبق برد بر لشکر روم زنگ چو بر گور پی بر کشیده پلنگ. (نظامی) دنبال کرده تعقیب شده، بضربتی پی پا بریده قلم کرده: هر قدمی که نه در راه موفقیت او پوید بتیغ قطیعت پی کرده باد خ
سبق برد بر لشکر روم زنگ چو بر گور پی بر کشیده پلنگ. (نظامی) دنبال کرده تعقیب شده، بضربتی پی پا بریده قلم کرده: هر قدمی که نه در راه موفقیت او پوید بتیغ قطیعت پی کرده باد خ